Get Mystery Box with random crypto!

Rezult Bi

Logo de la chaîne télégraphique codexsghko_1_2 - Rezult Bi R
Adresse du canal : @codexsghko_1_2
Catégories: Contenu pour adultes (18+)
Langue: Français
Abonnés: 19.80K
Description de la chaîne

چنل اصلی 👇😍
@codexsghko_1_2

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


Les derniers messages

2023-05-11 19:13:50 گایی_دن دختر خوشگل و نچرال به چند روش ابداعی توسط یه پسر مو خرمایی

دیدن فیلم

https://t.me/Upload_fansbot?start=REQHEWJITEQUHYKN

فیلم های بیشتر و چنل فول سک_سی

@codexsghko_1_2
68 views16:13
Ouvert / Commentaire
2023-05-10 10:49:51 داگی از عقب میلف قمبل

دیدن فیلم
https://t.me/Upload_fansbot?start=UGXQANESZSCZLZNH

فیلم های بیشتر و چنل فول سک_سی

@codexsghko_1_2
500 views07:49
Ouvert / Commentaire
2023-05-09 19:05:32 وطنی پر سر صدا از جلو رو تخت

دیدن فیلم
https://t.me/Upload_fansbot?start=RZOOHODIAQEPGSYO

فیلم های بیشتر و چنل فول سک_سی

@codexsghko_1_2
664 views16:05
Ouvert / Commentaire
2023-05-09 18:20:51 سش شدم و وقتی که رفت سمت شلوارم، منم همینجور که شلوارش رو در می آوردم از بالا تا پایین بدن زیباش رو بوسیدم و وقتی توی بغلم خودش رو رها کرد با تمام وجود بغلش کردم، توی این مدتی که از عقدمون گذشته بود برای اینکه توی خانواده رسم نبود که زوج تا قبل از مراسم ازدواج باهم نزدیکی داشته باشن خیلی میترسیدیم و مراقب بودیم. ولی مگر میشد ما دو تا همدیگه رو لمس کنیم و جلوتر از این نریم، شعر پنبه یادمه که اون شب از فشاری که به جفتمون اومد نزدیک بود موتور بسوزونیم، آهسته در گوشش گفتم عزیزم من دیگه طاقت ندارم اونم گفت منم همینطور، ولی خودمون جواب درخواستمون رو میدونستیم و اون چیزی نبود جز اینکه باید بخوابیم، من که خیلی کتاب شعر می خوندم همون لحظه یاد شعر مولوی افتادم که میگه پنبه را پرهیز از آتش کجاست، یا در آتش کی حفاظست و تقاست و گفتم مگر میشه آتش و پنبه رو کنار هم بذارن و اتفاقی نیافته، خلاصه اون شب تصمیم گرفتیم جوری که کسی متوجه نشه و خودمون هم حسابی مراقب که بچه دار نشیم اولین نزدیکیمون رو انجام بدیم، ولی توی خونه ی اونها این کار ممکن نبود برای همین قرار گذاشتیم که بریم خونه ی ما و اونجا به آرزومون برسیم، وقتی روز بعد وارد خونه ما شدیم دخترعمه هام که اونجا بودن کلی برامون کل کشیدن و شادی کردن، اون شب بعد از صرف شام رفتیم توی مهمون خونه و جامون رو پهن کردیم، همین که رفتیم زیر لحاف همدیگه رو به آغوش کشیدیم، و من شروع کردم ذره ذره تمام بدن زیبای مریم رو با لبام لمس کردن جوری که تمام موهای طلایی بدنش که هرگز دیده نمیشدن رو جوری سیخ کرده بودم که با لبام لمسشون میکردم، و مریم هم آهسته آه می‌کشید، همینجور که به منطقه ی معطر کسش نزدیک میشدم ناله هاس بلند تر و بلند تر میشد، وقتی لبه های صورتی کسش جلوی چشام قرار گرفت، آروم لبه های کسش رو باز کردم و چوچولش رو که شق شده بود دیدم و ناخودآگاه زبونم رو آروم بهش مالیدم، وقتی زبونم از روی چوچول صورتیش رد میشد، بدنش میلرزید و این لرزش من رو تحریک می‌کرد که دوباره زبونم رو از روی چوچولش رد کنم و این لرزش رو،مجدد حس کنم، انگار توی فضا معلق بودیم، اینقدر تحریک شده بود که دیدم داره من رو برعکس میکشه رو خودش که اونم کیر من رو که حالا مثل شق شق شده بود بخوره، وقتی زبونش رو روی کیرم حس کردم جوری شق کردم که ناخودآگاه شدت و سرعت لیس زدن چوچول رو زیاد کردم و مریم هم با تمام توان داشت کیرم به ساک میزد که یهو توی یک آن جفتمون با هم ارضا شدیم و تمام آبم توی دهن قشنگش خالی شد و هر کدوم یه طرف بی حال افتادیم.
نوشته: امیر
@codexsghko_1_2
637 views15:20
Ouvert / Commentaire
2023-05-09 18:20:01 از تعصب تا بی غیرتی فاصله زیادی نیست
1402/02/17
#همسر #بیغیرتی

خیلی دوستش دارم، 20 ساله که دارم باهاش زندگی میکنم، هر روز نسبت بهش عشقم بیشتر میشه، اینقدر دوستش دارم که نمی تونم حسم رو توصیف کنم، برای همین روش یه غیرت عجیبی داشتم، آخه خیلی زیباست، هر جا که میریم مردها با نگاهشون میخورنش با اینکه اصلا اهل آرایش کردن نیست ولی خدا جوری مریم رو آفریده که آدمها از دیدنش سیر نمیشن، چشمای درشتش و نگاه های نافذش مثل آهنربا میمونه، وقتی هم که صدای لطیف و قشنگش از بین لبهای صورتیش بیرون میاد و ناخودآگاه آدمها به سمتش بر می‌گردن با شنیدن اون صدای زیبا و دیدن اون صورت جذاب محو صدا و سیماش میشن، با اینکه همیشه چادر مشکی میپوشه و روش رو تنگ میگیره ولی اونی که گوهر شناسه میفهمه که داره یه تیکه جواهر رو نگاه میکنه، اولین بار که خودم بعد از ازدواج بدنش رو دیدم اینقدر زیبا بود که حس گناه به من دست داد، آخه منم تا اون زمان هیچ دختری رو لمس نکرده بودم، تازه دیپلم گرفته بود که با هم ازدواج کردیم، هر دومون خانواده های مذهبی داشتیم، برای همین تا قبل از ازدواج فقط یک بار اون هم توی خواستگاری دیدمش و باهاش حرف زدم ولی چون گوهر شناس نبودم از روی اون چادر گلی نتونستم تشخیص بدم که دارم با چه گوهری وصلت میکنم، وقتی که عقد رو خوندند و گفتند چادرش رو بردار هم اینقدر وحشتناک آرایشش کرده بودند که باز هم متوجه زیباییش نشدم، اما وقتی که آخر شب آرایش ها رو از صورتش پاک کرد تازه متوجه شدم که معنی زیبایی یعنی چی. زیبایی فقط از صورت و صداش نبود، اون شب با دیدن هیکلش که انگار پیکر تراشی شده بود، مات تماشاش شدم، سینه های برجسته و متناسب، باسن گرد و فنری، کمر باریک و تنیده، انگشت های سفید و کشیده، رون های سفید و پیجیده، گردن بلند و جذاب، ساق های سفید و کشیده، موهای بلند و فر خورده، انگار هیچ نقصی توی خلقتش نبود، هیچ وقت فکر نمیکردم اینهمه زیبایی یه جا جمع بشه، جوری عاشقش شده بودم که از اینکه کسی تماشاش بکنه وحشت داشتم، سعی می‌کردم کاری کنم کسی مریمم رو نبینه، حتی نگاه های باجناقم بهش برام عذاب آور بود، برادرام هم که مجرد بودند متوجه حساسیت من شده بودند، برای همین سعی می‌کردن اگر چشمشون به مریم می افته سریع نگاهشون رو بدزدند، توی فامیل زیاد بودند کسانی که نمی تونستن از دیدنش چشم بپوشن، و این کلافه ام می‌کرد، مخصوصا اینکه همه دعوتمون میکردن برای پا گشا، مریم هم چون خیلی عفیفه بود سعی می‌کرد تا میشه در معرض دید کسی قرار نگیره، برای همین حسابی خودش رو میپوشوند، برای امتحانات دانشگاه می‌بایست میرفتم تهران، تقریبا دو هفته ازش دور میشدم، یادمه که کل امتحاناتم رو خراب کردم، و موقع برگشت هم به خاطر سرعت غیر مجاز چند بار جریمه شدم، ولی حس میکردم ارزشش رو داره که چند دقیقه زودتر به مریم برسم، و صورتش رو غرق بوسه کنم، مثل موشکی بودم که روی هدف قفلش کرده باشن، وقتی رسیدم در خونشون ساعت 3 صبح بود، ولی من و مریم جوری منتظر دیدار هم بودیم که خواب نداشتیم، همون نصف شب وقتی لای در خونه رو باز کرد و نگاهش توی نگاهم افتاد بی اختیار اشک توی چشمامون جمع شد و همدیگه رو بغل کردیم، بوی عطر بدنش دیوونم می‌کرد، دستاش رو توی دستام گرفتم و فشار دادم چون میدونستم با فشار دستام آرامش میگیره، این رو همون روز عقد فهمیدم، همینجور که دستاش توی دستام بود آروم اومدیم توی خونه، جوری که کسی رو بیدار نکنیم، وقتی توی تاریکی خونه خودم رو توی لحاف و تشک حس کردم بغلش کردم و همینطور که پیشونیش رو میبوسیدم دیدم که مریم داره با انگشت های ظریفش دکمه های پیراهنم رو باز میکنه منم مشغول در آوردن لبا
562 views15:20
Ouvert / Commentaire
2023-05-09 18:19:24 بمال بمال تو ماشین داداشش
1402/02/17
#تاکسی #دوست_دختر

سلام
اهمین اول بگم اسما مستعاره
میلاد هستم 23ساله بچه روستام قصه مال جند ماه پیشه من دانشگاه درس میخونم ترم آخرم عموم بعد یع سال از شهرستان داشت میرفت شهر خودمون من مرکز استان دانشگاه میرم منم اون روز باهاش اومدم که بیام خونه زنگ زد یکی از دوستاش که ماشبن داشت اومده بود همون طرف هماهنگ کرد که با اون بیایم تا خونه ساعتای 7شب حرکت کردیم تا خونه سه چهار ساعتی راه بود
داستان از همینجا شروع شد که اون با دوتا از خواهراش اومده بود خلاصه که سوار شدیم وحرکت کردیم اون با دایی جلو نشستن واز خاطرات گذشته میگفتن وفضای ماشین هم تاریک بود اون دوتا خواهر یکی یک سال از من بزرگ تر بود وضمنا مطلقه هم بود خواهر دومی هم دو سه سالی از من کوچکتر بود خلاصه خواهر کوچیکه بغل من بود و اونورش خواهر بزرگه بود اولاش یکم فاصله می گرفت وسعی می کرد برخورد نکنه بعد یع نیم ساعتی که گدشت سر یع پیچ یکم افتاد رو من یکم خندید منم مبترسیدم خلاصه دیگه چاله چوله وپیچ نبود که رو هم نریم از عمد خواهر بزرگه خوابیده بود یا خودشو به خواب زده بود نمیدونم اونو خبر داشتم که پایه این کاراست و پا میده ولی این کوچیکه هم خوشگل تر و هم تازه بود خلاصه یک ونیم ساعتی از مسیر اومدیم با پام پاشو کشیدم سمت خودم با دستم رو رونشو فشار میدادم دستشو اورد گذاشت رو سالار معرکه بود
همونجا میحواستو بیارم بیرون بکنم توش ولی حیف خلاصه دستمو بردم لای پاش چادرشو گزاشت رو دستم که مشخص نشه از جلو
دیگه بمال بمال بود لامصب چه چبزی بود خلاصه خیلی حال داد همدیگرو می مالیدیم آبم اومد دستشو گذاشت روش تا خیلی شرت وشلوارم خیس نشه دستشو کشید دستمال گذاشت زیرش که نریزه رو لباس و ماشین ریختن رو دستمال هنوز دستشو پاک نکرده بود یع لیسی زد و من داشتم چچولشو میمالیدم دستشم پاک کرد و دستمالو از پنجره انداختم بیرون دو سه دقیقه ای براش مالوندم یهو پاهاشو جمع کرد خلاصه که دستم کشیدم این ور دو سه دقیقه ای گذشت گوشیمو در آوردم رفتم تو تماس شمارمو زدم با دستم اشاره دادم که شمارمو عکس بگیره گرفت و همون شب پیام داد و روزای خوب شروع شد و الان هرموقعه میام خونه از نعمتش بی نصیب نیستم که خودش داستان جدا گونه داره واضافه شدن خواهرش به ماجرا که اگه فرست شد براتون می نویسم
نوشته: میلاد

@codexsghko_1_2
528 views15:19
Ouvert / Commentaire
2023-05-09 09:19:44 بدن نمایی و خود ار_ضایی داف ژاپنی

دیدن فیلم

https://t.me/Upload_fansbot?start=NKKFZOGODGUMYEKS

فیلم های بیشتر و چنل فول سک_سی

@codexsghko_1_2
630 views06:19
Ouvert / Commentaire
2023-05-08 18:19:25 سک_س ژاپنی ،گایی_دن دزدکی دختر دبیرستانی تو خونشون توسط معلم خصوصیش_ پر از سر و صداس  

دیدن فیلم

https://t.me/Uploaderbot_466_bot?start=MMSIEOBEORWYRWXI

فیلم های بیشتر و چنل فول سک_سی

@codexsghko_1_2
782 views15:19
Ouvert / Commentaire
2023-05-08 15:31:59 داشت خب منم مثل همیشه نمیتونستم ک نه بگم شروع کردم به وحشیانه تلمبه زدن ک دیگه خستم شد بلندش کردم پرتش کردم رو تخت شورتش رو در آوردم و سوتینشو هم در آوردم شروع کردم کسشو خوردن و با انگشت باهاش بازی کردم زبونمو رو چوچولش می‌کشیدم از لذت خودشو از تخت بلند میکرد…
792 views12:31
Ouvert / Commentaire
2023-05-08 15:31:24 داشت خب منم مثل همیشه نمیتونستم ک نه بگم شروع کردم به وحشیانه تلمبه زدن ک دیگه خستم شد بلندش کردم پرتش کردم رو تخت شورتش رو در آوردم و سوتینشو هم در آوردم شروع کردم کسشو خوردن و با انگشت باهاش بازی کردم زبونمو رو چوچولش می‌کشیدم از لذت خودشو از تخت بلند میکرد و میکوبید رو تخت اقدر کسشو خوردم و با چوچولش بازی کردم ک برای بار اول بدنش لرزید و ارضا شد هنوز به پایان ارگاسمش نرسیده بود ک کیرمو یه ضرب تو کس تنگش جا دادم اومد جیغ بزنه ک با لبام صداشو تو گلوش خفه کردم و شروع کردم وحشیانه تلمبه زدن ک دیگه بجز جیغ صدایی نمیومد
وااای جر خوردمممممم مامانیی علی یواش تر پارم کردیی وااای
میخاسم کل اتفاقای امروز رو سر کس ستاره خالی کنم
ممه هاشو به نوبت می‌خوردم یکم سرعتمو کم کردم شروع کردم به خوردن ممه هاش تا اینکه سمت چپی کبود کرد
جیغاش تبدیل به ناله شده بود
کیرمو کشیدم بیرون
داگی شو جنده خانم
داگی شد خواستم کیرمو بکنم داخل ک به فکرم رسید یکم اذیتش بدم کیرمو رو سوراخش می‌کشیدم ک نالش در اومده
علی بکنش داخل جرم بده علیییی زود باش
خواهش کن بکنمت جنده خانم
علی خواهش میکنم اون دسته بیل رو داخلم جا بده اههههه
کیرمو هنوز داشتم می‌کشیدم رو کسش ک کلافه شد برگشت با دستش کیرمو بکنه داخل که منم از فرصت استفاده کردم با تمام توانم داخلش جا کردم و شروع کردم تند تلمبه زدن ک جیغ خفه کشید خیلی طول نکشید ک دیدم داره کسش منقبض میشه ک محکم اسپنکش کردم جیغ بلندی کشید ک فک کردم گوشام کر شد و شروع به لرزیدن کرد منم آروم گرفتم ک راحت ارضا بشه ولی خیلی صبر نکردم شروع کردم تند تند تلمبه زدن دو تامون عرق کرده بودیم صدای برخورد بدنامون به هم لذت‌بخش بود یه لحظه حس کردم ک دارم میام یه فکری به سرم زد کیرمو کشیدم بیرون و سرشو کردم تو کونش و با جیغ ستاره شروع کردم به ارضا شدن بعد یه هفته سکس نداشتن خیلی آب ازم رفت فک کنم ستاره هم برای بار سوم ارضا شد
بعد اینکه با هولع خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم ک از خونه بزنم بیرون ک نگاهم به ستاره افتاد دختری به سفیدی برف ممه های ۶۵ کون متوسط ۱۶۰ قد و ۵۸ کیلو وزن صورتی به شدت جذاب ک و سوپر حشری هر مردی ارزوشو داشت
وقتی میخواستم از خونه بیرون برم سوگند رو دیدم
سلام مادر جان ببخشید مزاحمتون شدم
مگه قرار نشد منو سوگند صدا بزنی بعدم چ مزاحمتی یکم فقط جیغ دخترمو در آوردی
خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین
حالا نمیخاد از من خجالت بکشی علی جان میخاسم باهات حرف بزنم
جانم ماد… ینی سوگند جون
میخواستم درباره ی تو و ستاره حرف بزنم…
اعصابمو خورد شده بود رو گوشیم دیدم سه تا میس کال از رضا دیدم حتی حوصلشو نداشتم جواب بدم داشتم همینطور ک داشتم رانندگی میکردم یکی از این جنده پلاستیکی ها دیدم فکر کردم عصبانیتم سر این خالی کنم
دستمال بهش دادم صورتشو پاک کنه
هی جنده پاشو کونتم تو دستشویی تمیز کن نمیخام خونم کثیف بشه
بلند ک شد اسپنک محکمی روانه ی کونش کردم ک جاش موند
چته وحشی
پولشو از رو کابینت بردار بعدش برو
صدای بسته شدن در رو ک شنیدم زنگ رضا زدم
چی میگی رضو
هیچی داداش یه مسئله ای بود حل شد
حتی باهاش خدافظی نکردم و قطع کردم اعصابم خیلی خورد بود
بعد دو روز یکم بهتر شده بودم ک امروز با خانم شفیعی داشتیم آخر کلاس همون‌طور ک گفته بود موندم وقتی همه رفتن بی مقدمه گفت آقای رحمانی من سوابق تحصیلی شمارو نگاه کردم یکی از بهترین دانشجوهای ما هستی ولی خب یکم پر دردسری به عنوان تنبیهی ک برات در نظر گرفتم من یه برادر زاده دارم ک داره برای کنکور میخونه و شما باید به عنوان معلم خصوصی بهش در
714 views12:31
Ouvert / Commentaire